این روزها نقل محافل سیاسی و منتقدان و مخالفان نظام مذهبی حاکم بر ایران چشم بندی زلزله است. البته جابجایی گسلهای پایتخت پیش بینی جدیدی نیست. اصولا از همان فردای پیروزی خیزش 1357 دستور شليک گلوله و اولین خونریزیها از بالای مدرسه رفاه بدستور آخوند خمینی صادر شد. در ادامه فوج فوج انقلابیونی که شاه را سرنگون کردند خمینی کشتار کرد. در ادامه سرکوب مخالفان نوبت به از دایره خارج نمودن خودیهای نظام رسيد که هر روز از قطار سیاست به پایین پرتاب میشدند.
همزمان نیز با آگاه شدن توده های کارگران و زحمتکشان از حقوق به یغما رفته خود در سراسر جهان بطور اعم و خاصا در داخل کشور٬ موج مخالفت با رژیم سر تا پا آدمکش و ضد آزادى٬ پیشبینی و نگاه به افق از وقوع نه تنها یک زلزله حکایت دارد بلکه با بالا رفتن میزان مطالبات توده های زحمتکش سونامی انفجار اجتماعی امری قطعی است. پس برای حاکمان اوباش سالار راهی بجز سرکوب نمیماند زیرا از مدتها مقبولیت نظام دینی وآسمانی بزمین خورده و از مشروعیت از کف رفته باند فاسد خامنه ای و دار و دسته جنایتکارش بجز تکیه بر اسلحه و سرنیزه راهی باقی نمانده است. اگر بخواهیم با زبان خود آنها نیز داد سخن سردهیم؛ موریانه های فساد عصای اقتدار عمر حکومت مذهبی را در ایران برای همیشه خورده و این نظام مبتنی بر روحانیت فاسد همچون عصای سلیمان چنان از درون خورده شده است که هر لحظه امکان ریختن و ویرانیش میرود.
همه رژیمهای ضد مردمی در برابر يک جامعه ناراضى در دو مقطع متفاوت سرکوب میکنند: اول در شرایطی قدرتمندانه! که میتوان گفت در دهه 60 حاکمیت شاید از سر قدرت دست به سرکوبی خونین زد و با اعدام دهها هزار تن از جوانان و انقلابيون حاکميت اش را تثبيت کرد. دوم رژیمهای ضد مردمی در شرایطی کاملا ضعیف همچون آدم در حال غرقى که دست و پا ميزند دست به سرکوب میزند و امروز رژیم فاسد و جنايتکار جمهوری اسلامی در موقعیتی ضعیف است. درشرایطی که در آن نه توان پاسخگویی به مطالبات طبقات مختلف مردم ایران را دارد و نه میتواند خود را با شرایط جامعه جهانی تطبیق دهد. بنا براین راهی بجز سقوط ندارد و در این سراشیبی سقوط تلاش ميکند جامعه را نيز همراه خود به ته دره پرتاب کند. تخلیه اجباری پایتخت که این روزها نقل زبان فاسد السلامهای دینی در منبر نماز جماعت شده و دائما "فساد زنان" را با زلزله ارتباط میدهند٬ میتواند پیوندی حیرت انگیز با سرنوشت قوم لوط داشته باشد و آن فساد دامنه داری است که مسلما توده های دردمند کارگران در نظام برده داری مذهبی حاکم بر ایران همچون قوم لوط قربانیان نمک گیر آن نخواهند شد. بويژه اگر تشابهى از پادشاه گناهکار قوم لوط شاهد مثال آوریم٬ دستگاه فاسد خامنه ای و همه هم پیمانان اوست که سرنوشت زلزله و نمک در انتظار آنان است.
یازده اردیبهشت برابر با اول ماه مه یکی از همان عوامل حیرت انگیز زلزله ای است که حکومت ضد کارگر اسلامى در مورد آن سخن ميگويد. نهايتا اين کارگران و مردم زحمتکش هستند که به عمر کشتی بحران زده حاکمیت پایان خواهند دهد. امروز وضعیت کارگران در سراسر جهان بدلیل مناسبات غیر انسانی نظام سرمایه داری در بدترین شرایط است. میتوان در یک کلام گفت که در جهان امروز کارگران و توده های ستمدیده به عصر دوران برده داری سقوط کردند. در برابر حاکمان ستمگر و دستگاه عریض و طویل سرکوب جهانی نظام فاسد سرمایه داری باید به یک اصل کلی متوسل شد و همه یکصدا در روز جهانی کارگر فریاد زنیم: کارگران جهان متحد شوید! *
.